کدخبر: ۷۱۱۲۱
۰۸ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۰۰:۴۵
چاپ

انتقاد یک مدرس دانشگاه به تاجگردون؟!+سند

شما که مدام از استیفای حقوق موکلینتان می گویید، انسانیت حکم میکند مروت به خرج دهید و این تضییع حق آشکار را مجدانه پیگیری کنید تا بار عذاب وجدان تان از این سنگین تر نشود.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،یاسرامینی در یادداشتی خطاب به تاجگردون نوشت:آقای تاجگردون نماینده مردم محروم اما شریف گچساران و باشت در مجلس شورای اسلامی،همانطور که مستحضرید اینجانب در فراخوان جذب هیات علمی سال ۹۰، که در آن دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهدشت برای یک نفر کارشناس ارشد آموزش زبان انگلیسی اعلام نیاز کرده بود، شرکت کردم و در مصاحبه علمی با اختلاف رتبه اول را کسب کردم. اما متاسفانه آن واحد دانشگاهی- به علت اینکه فرد دلخواه خودشان در مصاحبه علمی موفق نشد و تلاش هایشان برای تغییر نتیجه عقیم ماند- علناً شروع به کارشکنی کردند. اوج این قانون گریزی ها جایی بود که بلافاصله بعد از اعلام نتیجه مصاحبه تاکید میکردند واحد دهدشت اصلا به هیات علمی زبان انگلیسی نیاز نداشت! آنها حتی از دستور روسای سابق هیات جذب استان (دکتر افتخاری و دکتر جانی پور) و همچنین رییس وقت منطقه شانزده (دکتر مسعودی اصل) مبنی بر استخدام بنده تمرد میکردند. تا توانستند مته به خشخاش گذاشتند؛ مثلا قویا ادعا می کردند که در فراخوان عبارت “یک نفر کارشناس ارشد زبان به شرط تصویب رشته” قید شده بود، اما ثابت شد که عبارت “یک نفر کارشناس ارشد زبان جهت تصویب رشته” در آن فراخوان ذکر شده بود. یا روز دیگر ادعا میکردند: “آن اعلام نیاز در فراخوان برای مرکز بهمئی بود نه واحد دهدشت. باید بروید بهمئی پیگیری کنید”. متاسفانه، بعضی از اعضای هیات علمی آن واحد (که بعدا از طرز رفتار خود خجل شدند) وقتی دیدند من مرتبا پیگیر حقم هستم، یک روز پشت در اتاق رییس جلوی من را گرفتند و با لحن خصمانه گفتند: “برو همون گچساران. اینجا خبری نیست. قبولی در مصاحبه که وحی منزل نیست.”

 

نهایتاً بعد از گذشت یک سال و دو ماه فرصت سوزی و طفره رفتن ازاستخدام بنده- که یقیناً در تصمیم ناعادلانه کنونی سازمان مرکزی کم تاثیر نیست- وقتی متوجه شدند شما با من فامیل هستید تلویحاً گفتند جذب من در واحد دهدشت منوط به تماس تاجگردون است، که شما بعد از یک هفته یادآوری بی وقفه من، لاجرم با واحد دهدشت آن تماس بی روح را گرفتید و آنها نیز متعاقباً، اگرچه با اکراه، حق مسلم بنده را در تاریخ ۱/۱۲/۹۱ دادند. با این وجود، از آن زمان تاکنون علیرغم انواع کم لطفی ها و تبعیض ها، مشتاقانه به تدریس در آنجا مبادرت ورزیده ام. برای مثال، بعضی از همکاران بخش آموزش با تنظیم پراکنده برنامه کلاسی بنده از شنبه تا چهارشنبه سعی می کردند من را چنان خسته و ناامید کنند که قید شغلم را بزنم، اما برای دوستان و همشهریانشان ۳۰ ساعت تدریس را بطرز عجیبی در دو روز میگنجاندند! و یا اینکه چند ترم ۱۶ ساعت موظفی بنده را غیرمسولانه تکمیل نمی کردند، اما به برنامه کلاسی همکار زیاده طلبم، تا جایی که امکان داشت، ساعت تدریس اضافه میکردند.


بهمن ماه ۹۳ بود که معاون آموزشی واحد دهدشت (دکتر بهره بر) به من گفت طی سفری که با رییس وقت واحد به سازمان مرکزی داشتند، به آنها اعلام شد که نام من در لیست اعضای هیات علمی واحد دهدشت نیست و شورای مرکزی جذب در همان سال ۹۱ با استخدام من در واحد دهدشت مخالفت کرده بود. این بار بهانه این بود که باید در روز مصاحبه مدرک دکتری ارایه میدادم و بهمین علت شورای مرکزی جذب با استخدام من مخالفت کرده است! آیا اگر در آن فراخوان برای کارشناسی ارشد اعلام نیاز نشده بود، اصلا سامانه جذب امکان ثبت نام به من میداد؟! دقیقا مثل این نکته که سامانه ثبت نام برای انتخابات مجلس هرگز به شما اجازه نداد تا با مدرک دکتری ثبت نام تان را به اتمام برسانید. با اندکی دقت میتوان فهمید که دلیل تعلل یکسال و چند ماهه ی واحد دهدشت از صدور حکم استخدام برای بنده فقط این بود که کارشکنی های سال ۹۰ شان در سازمان به ثمر بنشیند و سپس براحتی عذر من را بخواهند. اعتراف تلفنی یکی از کارشناسان باوجدان آموزش واحد دهدشت در شب بیست و چهارم ماه مبارک رمضان امسال گواه این ادعاست: “آقای امینی! به جان پسرم از روزی که خبر آمدنتان بود، دنبالتون هستند که برید. بهم میگن چرا براش عدم نیاز نمیفرستی سازمان تا بره پی کارش؟ چیزی که تو واحد دهدشت ازش نمیترسن نون برییه. ولی من بهشون گفتم من خودم یه پسر دارم، میترسم نون کسی را ببرم…”.


بعد از دریافت آن خبر غیرمنصفانه، با دلگرمی که دکتر بهره بر به بنده دادند، بدون فوت وقت به تهران رفتم تا از طریق دفتر شما پیگیری کنم. وقتی با مراجعات پی در پی به سازمان مرکزی فهمیدم شخصا پیگیری کردن، به سبب عمق کارشکنی های مسولان وقت واحد دهدشت، آب در هاون کوبیدن است و شما هم به بهانه جلسات کمیسیون با مردم قایم موشک بازی میکردید، اما منشی های جوگیرشده تان به دستور شما پیمانکاران را به کمیسیون مشایعت میکردند، از رفتار تبعیض آمیز تان انتقاد کردم. متاسفانه هم فامیلی های من، مخصوصا آن فردی که سالهاست از نان بردگی و تملق فربه شده، آنقدر ناتوان نشان داده اند که شما سالیان سال به غلط همه را مشابه می پنداشتید؛ بهمین علت با شنیدن آن واقعیات تلخ از کوره دررفتید و آن پیامک های احساسی و ناشایست (که اشتراک آنها با مردم را به فرصت مقتضی موکول می کنم) را در جواب فرستادید. حتی حس نارسیستی تان به شما اجازه نداد تا در همان مجلس یا چند ماه بعد در یاسوج موضوع مهم من را مختصراً رو در رو با دکتر میرزاده در میان بگذارید! لابد خیال واهی میکردید با این کار دیگر روی آنتن برایش جذابیت ندارید! افزون بر این، شاید دلیل اینکه شیخ آل بویه نمی تواند مثل دکتر بوستانی برای احقاق حق همکارش دلسوزانه اقدام کند به سبب ارادت غلطی است که به شما دارد چون خیال می کند شما هم مثل خودش اصلاحطلبید! کاش آل بویه تشخیص میداد امور بسیار مهمتری در حیطه کاری اش نسبت به ابراز عشق بی موقع به خاتمی وجود دارد: مثلا حق مسلم بنده و امثال بنده که در کمال سهل انگاری ایشان و نو رییسان در حال ضایع شدن است. البته امتناع کینه توزانه شما از احیای حق مسلم بنده تا به امروز، خیانت بسیار بزرگتری نسبت به کارشکنی های مسولان سابق واحد دهدشت و سازمان مرکزی بوده است.


این تنگ نظری های آزاردهنده از سوی برخی به اصطلاح همکار در واحد دهدشت در حالی اتفاق می افتد که افراد بیشماری از حوزه کهگیلویه در ادارات مختلف باشت و گچساران (مخصوصا شرکت نفت و گاز) شاغلند بدون اینکه همشهریان من باعث کوچکترین تکدر خاطری برای آنها شوند. بعنوان مثال، در همین دانشگاه آزاد گچساران درصد قابل توجهی از اعضای هیات علمی و کارمندان را کهگیلویه ای ها تشکیل می دهد. حتی برخی از آنها علیرغم اینکه مدارک کاملا غیرمرتبطی با رشته های تحصیلی آن واحد دارند، علاوه بر اینکه تاکنون از امنیت شغلی خود لذت برده اند، چندین سال، با وجود فرزندان لایق و مستعد گچسارانی، ریاست و معاونت های مختلف دانشگاه را نیز بر عهده داشته اند. سخاوتمندانه تر اینکه، واحد گچساران حتی بازنشسته ی آموزش و پرورش کهگیلویه ای را در رشته ای که دانش آموختگان ممتاز گچسارانی آن به سختی فرصت حتی یک ساعت حق التدریس پیدا میکنند، چند سال پیش با مدرک کارشناسی ارشد هیات علمی کرد! آیا اگر فرد دهدشتی رقیب بنده در مصاحبه اول میشد، واحد دهدشت، عرق خشک نشده برایش حکم استخدامی صادر نمیکرد و اکنون با اطمینان خاطر به کارش ادامه نمیداد؟ آیا این طرز برخورد واحد دهدشت با بنده که، به ضرس قاطع، قانونی ترین فرآیند جذب را در آن واحد داشته ام، مصداق بارز تبعیض و تنگ نظری نیست؟ آیا اینکه مخفیانه جلسات متعدد برگزار می کنند و حقوق من و خانواده ام را در آغاز سال تحصیلی بدون اطلاع قبلی قطع می کنند، بی احترامی به شان معلمی نیست؟ چرا حقوق آنهاییکه سازمان مرکزی، بعلت کسر فاحش معدلشان، سالهاست واحد دهدشت را نامه باران کرده است، قطع نمیشود؟ چرا حقوق آنهاییکه هم از آموزش و پرورش مستمری میگیرند و هم از دانشگاه پول هیات علمی دریافت میکنند، قطع نمیشود؟ آیا با خویشاوند سالاری استخدام شده ام، در دانشگاه ضعیف دانش آموخته شده ام، یا معدلم زیر ۱۷ است که اینگونه از واحد دهدشت گرفته تا سازمان مرکزی بیرحمانه چوب لای چرخ می گذارند؟ آیا چون اخیرا آل بویه با بکار گماشتن سلیقه ای «یک عضو هیات علمی تازه از راه رسیده» در واحد دهدشت، آنها را برآشفته و مستاصل کرده، برای تامین حقوقش دیواری از من کوتاه تر پیدا نمیکنند؟ مسلماً، چنین فضای تبعیض آمیز، استرس زا و غیرآکادمیک میل به ادامه تحصیل و پژوهش- که معرف هویت پویای یک مدرس است- را در نطفه خفه میکند.


در پایان، شما که مدام از استیفای حقوق موکلینتان می گویید، انسانیت حکم میکند مروت به خرج دهید و این تضییع حق آشکار را مجدانه پیگیری کنید تا اولا بار عذاب وجدان تان از این سنگین تر نشود، و ثانیا مسولان مرفه سازمان مرکزی دانشگاه آزاد تحت تاثیر تعصبات منسوخ عده ای هم استانی، بواسطه تصمیمات غیرمنصفانه شان، با سرنوشت موکلینتان بازی نکنند.
 

img-20160928-wa0131img-20160928-wa0132img-20160928-wa0133img-20160928-wa0134

 

انتهای پیام/م

نظرات

نظرات شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.

پربیننده ترین ها

آخرین اخبار